دیدم تو را جاری تر از یک درد آن روز
لوءلوء به پایت جان نثاری کرد آن روز
این قصه در تاریخ ما پیشینه دارد
میخ در و پهلو تلاقی کرد آن روز
بحرین جایی میان موج دریاهای ابی
بحر الدّمی شد در جهان سرد آن روز
می فهممت مظلوم، اینجا جنگ بوده ست!
دنیا علیه ما سپاه آورد آن روز
اینک تو در پیشانی حزب خدایی
شب می رود. می ایدت یک مرد آن روز